در مواجه با هر ریسکی شبیه یک سرمایه گذار فکر کنید
ریسک کردن امری اجتناب ناپذیر است. خواه در حال رانندگی در یک ترافیک روان باشیم، یا این که در یک جلسه با همکارانمان شرکت کرده باشیم و یا بخواهیم پولی را که به سختی به دست آوردهایم در جایی سرمایه گذاری کنیم، ما در حال ریسک کردن هستیم. من به عنوان یک سرمایه گذار، بسیاری از اوقات در مورد ریسکهای مالی فکر میکنم و به استفاده از اصول تجاری سرمایه گذاران برای مدیریت ریسکهای کوچک و بزرگی که اغلب اوقات با آنها مواجه می شویم علاقهمند شدهام. این اصول عبارتند از:
- اندازه گیری درست
- زمان بندی درست
- تکیه بر دانش و تجربه
- حفظ شک و تردید در مورد پیش بینیها و وعدهها
بیایید ببینیم چگونه ممکن است این اصول یکسان را به سه مورد بسیار متفاوت، که هرکدام نیز ریسک قابل توجهی به دنبال داشتهاند اعمال نمود.
سارا کمپبل که به عنوان یک طراح لباس با استعداد فعالیت میکرد، اکثر پوشاک تولیدی خود را به عنوان یک تولید کننده خصوصی در فروشگاههای زنجیرهای همگانی به فروش میرساند. وقتی که هردو فروشگاه زنجیرهای تالبوتس و لورا اشلی در بحران مالی سال 2008 میلادی ورشکست شدند، او به ناگهان بخش بزرگی از درآمد خود را از دست داد. موضوعی که اوضاع را بدتر میکرد این بود که او مجبور بود با وجود افت سفارش مشتریان به تمامی تعهدات خود در قبال قرارداد با تولید کنندگان و تامین کنندگان مواد اولیه پایبند باشد.
استیو استار، مالک املاک و مستغلات استار در شهر آستین ایالت تگزاس، نگران این موضوع بود که خانم ایو، مدیر بخش املاک اجارهای شرکتش، در حال تبدیل شدن به یک مشکل برای مجموعه تحت مدیریت او بود. ایو با همکارانش درگیر میشد، بیش از حد ناهار میخورد (به طوری که بعد از صرف ناهار تلو تلو حرکت میکرد)، و در قرارهای ملاقات با مشتریان نیز شرکت نمیکرد. وقتی استیو او را برای صحبت در مورد چگونگی و علّت اتفاقات برای صرف ناهار به رستورانی در نزدیکی دفترش دعوت کرد، متوجه شد که شرایط حتی از آن چیزی که او فکر میکرده نیز بدتر است. مدیر رستوران او را به اتاقی در پشت رستوران برده و به او گفته بود که دلایل خوبی دارد که استیو باور کند که او ایو را در بیرون از رستوران در حال فروش کوکائین دیده است.
کریستین، یکی از مشتریان ما در شرکت مدیریت دارایی من، به نیکول که به عنوان مدیر بخش خدمات مشتریان فعالیت میکرد ایمیلی ارسال کرده و در آن اعلام کرده بود که او در خارج از کشور عتیقهجات فوق العادهای را یافته و به همین دلیل از ما میخواست مبلغ زیادی پول را برای او حواله کنیم. نیکول از طریق ایمیل به او اطمینان داد که ما این مبلغ را بلافاصله به حساب او انتقال دادهایم. دو دقیقه بعد نیکول ایمیل جدیدی از کریستین دریافت کرده بود که در آن از او تقاضا کرده بود مبلغ بیشتری را برای خرید وسایل دیگری از حساب او انتقال دهد. نیکول با وحشت متوجه شد که او فریب خورده است. اکانت جیمیل کریستین هک شده بود و یک هکر حرفهای از ما کلاه بردای کرده بود.
من با سارا، استیو، و نیکول برای استفاده از تجارب آنها در کتابم که با نام" Even the Odds: Sensible Risk Taking in Business, In vesting, and Life" منتشر شده است مصاحبه کردم. چگونگی عکس العمل آنها در مقابل این شرایط پر چالش، قدرت اندازهگیری درست، زمان بندی درست، تکیه بر دانش و تجربه و حفظ شک و تردید را نشان میدهد. حتی اگر شما نتوانید هر چهار متغیر را کنترل کنید، گاهی اوقات کنترل یک جفت از آنها نیز میتواند کافی باشد.
برای مثال، سارا متوجه نبود که او اصل اندازهگیری درست را با تکیه بیش از حد بر دو مشتری نقض کرده است. علاوه بر این، سارا و شریکش، پیتر ویلر، هیچ کنترلی بر روی زمان نداشتند. درست است که در آن مقطع شرایط اقتصادی وحشتناک بود، ولی هیچ راهی برای آنها وجود نداشت که بتوانند برای بهبود اوضاع و ایجاد یک شرایط مناسب صبر کنند. آنها باید بلافاصله برای مقابله با تهدید سهگانه: کاهش فروش، تعهد قانونی برای خرید اجناس اولیه برای ظرفیت تولیدی که به آن نیاز نداشتند، و نیز نقدینگی بسیار کم خود اقدام میکردند.
آنها با تکیه بر تجربه و دانش خود، توانستند به راه حل جالبی دست پیدا کنند. در آن زمان با توجه به بحران اقتصادی اجاره مکانهای تجاری بسیار پایین بود. آنها برای فروش پوشاکی که متعهد به تولید آن بودند مکانهای ارزان قیمتی را برای بوتیکهای برند سارا کمپبل اجاره کردند. اگرچه مشاوران آنها پیش بینی میکردند که این کار با شکست مواجه خواهد شد، سارا و پیتر با قرض گرفتن مبلغی پول از خانواده و دوستانشان این کار را انجام دادند. ریسک پذیری آنها امروز به ثمر نشسته است. امروز آنها در سرتاسر نقاط ساحل شرقی آمریکا 13 فروشگاه با نام فروشگاههای مجموعه سارا کمپبل دارند و تجارتشان حتی از زمانی که در ابتدا تولید کنندگان مجموعههای دیگر بودند رونق بیشتری به خود گرفته است. آنها از دانش و تجربه خود برای گذر از شرایط وحشتناک اقتصادی آن زمان و دستیابی به سود مالی استفاده کردند.
مورد استیو کمی متفاوت بود. سارا و پیتر هیچ کنترلی بر زمان نداشتند و به همین دلیل انتخابی جز ریسک کردن در تمام تجارتشان وجود نداشت. اما استیو کسب و کار پر رونقی داشت که باید از آن حفاظت میکرد. او از اندازهگیری و زمان بندی درست برای کاهش ریسکی که کارمندش برای او ایجاد کرده بود استفاده کرد.
وقتی که او به تدریج متوجه شد که با یک مشکل بزرگ – یعنی داشتن یک کارمند ناکارآمد و پرخاشگر که کوکائین نیز می فروخت- مواجه شده است، به سرعت دست به کار شد. او با وکیلش در مورد موضوع صحبت کرد و آنها به این نتیجه رسیدند که استیو باید فوراً ایو را از کار اخراج کند. اما ریسک بزرگی که وجود داشت این بود که در صورتی که این داستان بین مردم پخش میشد شهرت و اعتبار استیو در بین مشتریانش خدشهدار میشد.
آنها تصمیم گرفتند که استیو او را صرفاً به خاطر لغزش در انجام وظایفش- پرخاشگری و ستیزهجویی، شرکت نکردن در ملاقاتهای کاری و غیبت در محل کار- اخراج کند و چیزی از فعالیتهای بیرون از محل کار او به میان نیاورند. با این حال این ریسک وجود داشت که ایو از آنها به خاطر اخراج شدن از کار شکایت کند. استیو و وکیلش تصمیم گرفتند این ریسک را بپذیرند چرا که ریسک این کار کمتر از ادامه همکاری با ایو و یا افشای حقیقت در مورد درگیری ایو در خرید و فروش مواد مخدر بود. در واقع وقتی که استیو ایو را اخراج کرد، او از کارفرمایش به خاطر اخراج بدون دلیل و نیز تبعیض جنسیتی به دادگاه شکایت کرد. البته از آن جا که وکلای استیو دلایل کافی برای اخراج ایو در دست داشتند، قضیه را بدون سر و صدا و هزینه خاتمه دادند.
در مورد اتفاقی که در کسب و کار خودم روی داد، هیچ راهی برای برگشت پول وجود نداشت. ما با افبیآی در مورد این قضیه تماس گرفتیم. اما آنها نیز نگرانی ما را تایید کردند: پول از دست رفته بود. بعد از این که من متوجه شدم که پول از حساب کرستین – شاید برای همیشه- برداشته شده است، تنها یک دقیقه زمان برد تا تصمیم بگیرم که باید چه کاری انجام دهم. ریسک از دست رفتن شهرت و خوشنامی شرکت بسیار بالا بود. میدانستیم که باید قضیه را بلافاصله به کریستین بگوییم و البته پول او را نیز که مقدار قابل توجهی بود به حساب او برگردانیم. علی رغم ضرری که شرکت متحمل شده بود، انجام هرکاری جز برگرداندن پول به حساب کریستین کاری غیر اخلاقی و یک سیاست کاری بد به شمار میرفت.
من با کریستین تماس گرفته و ماجرا را برای او توضیح دادم. علاوه بر این به او گفتم که شرکت علاوه بر قبول تعهدات مالی خود، از او به خاطر وقوع این اشتباه عذرخواهی میکند. او از سرعت عمل ما در پذیرش اشتباهمان تشکر کرد و ادامه داد که استفاده از خدمات شرکت ما را به افراد دیگر نیز توصیه خواهد کرد. بعد از این موضوع ما در سیاست انتقال منابع مالی در شرکت تجدید نظر کرده و همواره مقدار معقولی شک و تردید را در کارمان لحاظ میکنیم. در واقع برای هر تراکنش بالای 5000 دلار به تایید تلفنی مشتری نیاز است. این روش امروزه به طور گستردهای در شرکتهای ارائه دهنده خدمات مالی استفاده میشود.
اصول ریسک پذیری معقول، یعنی همان اندازهگیری درست، زمان بندی درست، تکیه بر دانش و تجربه، و در آخر لحاظ کردن مقداری شک و تردید در کاری که میخواهیم انجام دهیم، ابزاری سودمند هستند که میتوانیم از آنها در کسب و کار، سرمایه گذاریها و زندگیمان استفاده کنیم. استفاده آگاهانه از این اصول، توانایی ریسک پذیری ما را بهبود بخشیده و صرف نظر از مشکلی که با آن مواجه شدهایم منجر به حصول نتیجه بهتر خواهد شد.
منبع: HBR.org
هنوز نظری وارد نشده است!
نظر خود را ارسال نمایید
پست الکترونیکی شما انتشار پیدا نمی کند.